آخرین مطالبرمان های حمایتی
دانلود رمان پرستار شیطون
دانلود رمان پرستار شیطون
قسمتی از رمان »
به سمت اتاق دکتر مهرزاد رفتم و خواستم چند تقه به در بزنم که صداش باعث شد با فضولی سرمو به در بچسبونم:
_سریع تر یکی و واسم پیدا کن،آقا بزرگ گفته هر کدوم از نوه ها سریع تر یه بچه ی پسر بهش بده تمام اموال و به نام اون می کنه.چشمام گرد شد. جناب مهرزاد بزرگ رو میشناختم.همین این بیمارستان هم نصف تهران به اسمش بود.پس جناب دکتر هم برای ثروت پدربزرگش دندون تیز کرده.
دوباره گوشمو چسبوندم به در
_یکی و میخوام کنه نشه بچسبه بهم.یه مدت نقش زنمو بازی کنه یه صیغه ی صوری بخونیم حامله شه.بچه رو که پس انداخت اون و بخیر و ما رو به سلامت. فقط دختره خوشگل باشه. یه چیزی که در شان باربد مهرزاد باشه.
اوهوع چه اعتماد به نفسی البته از حق نگذریم خیلی خوش قیافه بود اما دلیل نمیشد که انقدر خودشیفته باشه.والا…
این رمان آنلاین میباشد لذا جهت حمایت از نویسنده
آن را بصورت آنلاین مطالعه کنید
لینک کوتاه: http://60tipi.xyz/?p=15914